loading...

دانلود رمان

دانلود رمان

بازدید : 333
11 زمان : 1399:2

دانلود رمان كابوس روياهام

دانلود رمان كابوس روياهام

خلاصه:
دانلود رمان كابوس روياهام شدي كــابوس رويـاهام تموم زندگيـم دود شد يه احساسـي تو قلبـم بودكه اونم نيست و نابـود شددانلود رمان كابوس روياهام داستان زندگي دختري به اسم يسنا ست كه در كودكي مادرش رو از دست داده و با پدرش كه مردي قمار باز و متعاده زندگي ميكنه.پدر يسنا تو يك بازي شكست ميخوره و طلبكارش كه مردي اخمو و عصبي ست يسنا رو به عنوان يك خدمت كار به خونه اش مياره. اما در اصل يسنا رو براي پسرش كه فردي هوس باز بوده به خون خونه مياره و……


قسمتي از داستان:
بابا نيم خيز شد و كفش هاي مرد رو تو دستش گرفت و گفت:

آخه نا مسلمون از كجا بيارم؟
لگدي به بابا زد كه بابا پرت شد روي زمين و مرد ادامه داد: پولو ميدي يا نه….
بابا خون بينيشو پاك كرد و گفت: يك نگاه به خونه ام بنداز اگه چيز بدرد بخوري ديدي بردار و ببر….
مرد نگاهش رو دور تا دور خونه ي سي متريمون انداخت. فقط

يك حال بيست متري و يك آشپزخونه ي ده

متري تو اين خونه بود. حتي همين خونه هم مال خودمون نبود و

مستجر بوديم. نگاه مرد به دو دست رختخواب

گوشه ي خونه و بعد آشپزخونه و لوازمش كه شامل دو دست بشقاب

و چند تا قاشق و دو تا قابلمه بود خورد.

پوزخندي زد و نگاهش رو از اونها گرفت و همون جور كه خونه رو رصد ميكرد،

نگاهش روي من و كتاب و دفتر هام

كه روي زمين پهن بود افتاد. با ديدن من چشم هاشو ريز كرد و با سوء

زن نگاهم كرد. سرم رو پايين انداختم.

داشتم زير نگاهش آب ميشدم.سنگيني نگاهش رو تا چند دقيقه اي حس ميكردم.

آروم سر بلند كردم كه ديدم

داره با پوزخند

تعداد صفحات : 0

درباره ما
موضوعات
آمار سایت
  • کل مطالب : 4
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 14
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 1
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 18
  • بازدید ماه : 15
  • بازدید سال : 186
  • بازدید کلی : 4519
  • <
    پیوندهای روزانه
    آرشیو
    اطلاعات کاربری
    نام کاربری :
    رمز عبور :
  • فراموشی رمز عبور؟
  • خبر نامه


    معرفی وبلاگ به یک دوست


    ایمیل شما :

    ایمیل دوست شما :



    کدهای اختصاصی