دانلود رمان سه تفنگدار شيطون
نوشته هاي روي شن،مهمان اولين موج دريا هستند اماحكاكي هاي روي سنگ،مهمان هميشگي تاريخند ودوستان خوب حك شدگان روي قلبندوماندگاران ابدي ز آيهان خداحافظي كردم و كيفمو صاف كردم و وارد شدم . با شادي به بچه ها نگاه كردم كه وا رفتم . با صدايي بلند گفتم :من-خدايااينا چرا اينقدرگنده هستن؟اصلا چرا من نمي شناسمشون؟
عليك سلام . خوبين ؟ خوشين ؟ سلامتين ؟ خانواده خوبن ؟ همسرتون خوبه ؟ يدونم مال من جور كن . من آيدا هستم،آيدا موسوي ملقب به موسي يا آيدي ..۱۴سالمه و روزا ساعت دو كلاس دارم تا درس هاي مهم زندگي رو به شيطون آموزش بدم .امروزروز اول مهرماه اما نميدونم چرا دوستامو نمي بينم. در را
اماحكاكي هاي روي سنگ،مهمان هميشگي تاريخند
ودوستان خوب حك شدگان روي قلبندوماندگاران ابدي
از آيهان خداحافظي كردم و كيفمو صاف كردم و وارد شدم . با شادي به بچه ها نگاه كردم كه وا رفتم . با صدايي
بلند گفتم :
من-خدايااينا چرا اينقدرگنده هستن؟اصلا چرا من نمي شناسمشون؟
عليك سلام . خوبين ؟ خوشين ؟ سلامتين ؟ خانواده خوبن ؟ همسرتون خوبه ؟ يدونم مال من جور كن . من آيدا
هستم،آيدا موسوي ملقب به موسي يا آيدي .. ۱۴ سالمه و روزا ساعت دو كلاس دارم تا درس هاي مهم زندگي رو به
شيطون آموزش بدم .امروزروز اول مهرماه اما نميدونم چرا دوستامو نمي بينم. هرچي مي بينم فقط دختراي گنده
و قد گوريلن .آخ جون بالاخره يكي روديدم.به سمت ابراهيمي ملقب به ابي دويدم وشيرجه زدم روش كه با
آسفالت يكي شد.
رمان هاي پيشنهادي :
دانلود رمان سه تفنگدار شيطون
نوشته هاي روي شن،مهمان اولين موج دريا هستند اماحكاكي هاي روي سنگ،مهمان هميشگي تاريخند ودوستان خوب حك شدگان روي قلبندوماندگاران ابدي ز آيهان خداحافظي كردم و كيفمو صاف كردم و وارد شدم . با شادي به بچه ها نگاه كردم كه وا رفتم . با صدايي بلند گفتم :من-خدايااينا چرا اينقدرگنده هستن؟اصلا چرا من نمي شناسمشون؟
عليك سلام . خوبين ؟ خوشين ؟ سلامتين ؟ خانواده خوبن ؟ همسرتون خوبه ؟ يدونم مال من جور كن . من آيدا هستم،آيدا موسوي ملقب به موسي يا آيدي ..۱۴سالمه و روزا ساعت دو كلاس دارم تا درس هاي مهم زندگي رو به شيطون آموزش بدم .امروزروز اول مهرماه اما نميدونم چرا دوستامو نمي بينم. در را
اماحكاكي هاي روي سنگ،مهمان هميشگي تاريخند
ودوستان خوب حك شدگان روي قلبندوماندگاران ابدي
از آيهان خداحافظي كردم و كيفمو صاف كردم و وارد شدم . با شادي به بچه ها نگاه كردم كه وا رفتم . با صدايي
بلند گفتم :
من-خدايااينا چرا اينقدرگنده هستن؟اصلا چرا من نمي شناسمشون؟
عليك سلام . خوبين ؟ خوشين ؟ سلامتين ؟ خانواده خوبن ؟ همسرتون خوبه ؟ يدونم مال من جور كن . من آيدا
هستم،آيدا موسوي ملقب به موسي يا آيدي .. ۱۴ سالمه و روزا ساعت دو كلاس دارم تا درس هاي مهم زندگي رو به
شيطون آموزش بدم .امروزروز اول مهرماه اما نميدونم چرا دوستامو نمي بينم. هرچي مي بينم فقط دختراي گنده
و قد گوريلن .آخ جون بالاخره يكي روديدم.به سمت ابراهيمي ملقب به ابي دويدم وشيرجه زدم روش كه با
آسفالت يكي شد.
رمان هاي پيشنهادي :